بنظرتون اینو بنویسم تا اخرش البته بعدش پاک میکنم برای سرگرمیه خودمه چون تایم آزادم کاری ندارم
درباره دختریه که تو ۱۵ سالگیش نسبت به یکی از دوستای خانوادگیشون که یه مرد ۲۵ ساله هست حس داره بعد اون مرده یروز تو یه مهمونی نامزدیش و اعلام میکنه و میره خارج و به دختره میگه میدونم عاشقمی ولی جای بچمی و نباید بهم فکر کنی دختره هم بهش حمله دست میده و وقتی خوب شد خانواده ی پولدارا تصمیم میگرن برای تحصیل بفرستنش ترکیه و حالا بعد پنج سال برمیگرده تا خانوادشو ببینه و بعدم برگردن ترکیه دانشگاه که دوباره با پسره روبرو مبشه