اصلا اصلا اصلا باهم‌راحت نیستیم
از اوناست خودشو خوب میدونه عاقل همچی بلد بقیرو هیچی نمیدونه
الان یه بیماری داره اولش مخفیش کرد تا یه هفته بعد دیگه نمیدونم چطوری
بقیه فهمیدن من چون ارتباطی ندارم نفهمیدم کلا
الان شوهرم میگه حالشو بپرس😐
راستشو بخواین به دلم نیست اصلا هم رفتار درستی نداره نمیدونم شوهرم چرا میگه حالشو بپرس
نمیخوامم بگم نه فکر نکنه من مشکلی دارم نمیخوام این وسط من ادم بده باشم
بنظرتون الان بعد ۱۰روز چی‌بگم؟😐😅حس بدی دارم
پیام نده زنگ بزن
بیماریش چیه؟
سلام خوب هستید فلانی خانوم؟بهترید الحمدالله شنیدم حالتون خوب نبود الان چطورید
زنگ بزن بگو خدابد نده شنیدم مریضی زود خوب بشی و اینا کاری چیزی بود بگو درخدمتم
احساس میکنی اگه از جاریت حالش بپرسی ممکنه باهات بدبرخورد کنه و بدش بیاد؟
باورت میشه اینقدر انرژیش بدههه
از اوناست اگر بی صدا هم پیشت بشینه حس خفگی بهت میده اینقد تا تنهاییم نیش کنایه میزنه تو جمع خودشو ساکت نشون میده
دوس ندارم بخدا راضی به مریضی هیچکس نیستم تازه شوهرم گفت میگن این مشکلو داره خیلی عادی جلوش دادم یعنی گفتم خوب میشه اونطوری که فکر میکنین بد نیست خوبشو گفتم ولی دوس ندارم به خودش پیام بدم
زنگ بزن یه سلام و احوال پرسی کوتاهی کن بعد بگو فلانی خبر نداشتم تازه فهمیدم ناخوش بودی زنگ زدم احوالتو بپرسم و تمام
از بقیه بپرس چطوری احوالش رو پرسیدید؟چی گفتید ؟بگو میخوام یوقت ناراحت نشه
مشکلش چقدر جدیه
اگه خیلی مهم نیست ولش کن
من کلا زیاد ارتباطی با خانواده شوهرم ندارم
عقدم اوناهم اصلا حال منو نمیپرسن حتی از اولش نکه از من بدشون بیاد یا مثلا مشکلی باشه
بااینکه جاریم تو همچی ضایشون میکنه اهمیت بهش نمیدن کلا اونو میبرن تو عرش
بامن زیاد گرم نمیگیرن منم کاریشو ندارم
مثلا بارها دیدم حال اونو پرسیدن اصلا منو به نظر نیاوردن بعد رفته بودن خونه ی جاریم درو باز کرده بود گفته بود نیاید داخل فکر کن😐
