هیچی تا الان جرات نکردم بگم همچین چیزی شد
جواب منفی بود
به خاطر مادرش که خیلی سلیطه بود
و من همچنان با پسره پیامک بازی و چت میکردم
داداشش هم این وسط اومد و نه شنید و رفت
بعد یه مدت پسره گیر داده بود
ببینمت
تلفنی حرف بزنیم
بیرون نمیایی لااقل عکس بده
منم که نمیتونستم و سر می دوندم
که اخرش یه پیام بلند بالا نوشت که به درد هم نمیخوریم و فلان
و رفت