من اول دراز کشیده بودم رو تخت زیر پتو داشتم اموزش بافتنی میدیدم اشارپ ببافم بعد رفتم پیش مامانم بیدار شد با هم چایی بخوریم
دیدم بابام زنگ زده به خونه برداشتم گفت گوشیو بده به مادرت خیلیی جدی😂
یهو گفت فلانی یکیو کشت من و مادرم ی نگاهی بهم کردیم من خشکککککک شدم
بعد گفت دنده عقب گرفته ی زن بنده خدایی کشته (زنداییم کلا دیوونست چندسال پیشم میخواست مادرم زیر بگیره اختلال روانی داره بچه هاشم حتی نگه نمیداره داییم ذله شده)
همونجا شل شدم نشستم گفتم بیچاره خانواده زنه بدبخت شدن
همینجور که بابام تعریف میکرد فهمیدم بچه ها تو ماشین بودن زندایی آشغالم پشت فرمون لشش اومد بره دنده عقب زده ی زنه رو کشته از رووووووووشم ردددددددد شده
ردددددددد
رردددد😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑
الهی بمیرم زنه ۵۲ سالش بود همسایشون بوده ما احتمال میدیم که عمدی باشه چون سابقه این کار قبلا داشته اصلا ادم درستی نیست حتی اهل دعا ام هست
حالا زنگ زده بود داییم که بگه بچه ها بیان پیش ما تا بره ببینه باید چیکار کنه ، نشستم بغل سینی چایی منتظرم زنگ بزنه ببینیم باید چه خاکی تو سر کنیم
حالا به نظرتون چه مراحلی داره چجوری طی میشه پزشکی قانونی پلیس یا چی؟ اخه کور بود مگه چقدر دنده عقب شتاب داره که یکیو بکشه
دلم برای خانوادش کباب شد....