سلام شاید داستان مادر شدن من زندگی خیلیا باشه اما امیدوارم برای همگی مادران سرزمینم که زندگیشون عاقبت به خیر و خوشی بشه🙏🏾
ان شا الله دامن همه منتظرا سبز بشه🙏🏾
ان شالله خداوند هیچ پدر و مادری را با اولادشون امتحان نکنه🙏🏾
من تک دختر یک خانواده بودم ۱۶ سال پیش وقتی هنوز ۱۹ ساله بودم ازدواج کردم ۴ سال اول چون دانشگاه میرفتم تو مرکز استان مشغول درس خواندن بودم و در رفت و آمد بودم بین شهر خودم و مرکز دانشگاه، اون زمان برام زیاد مهم نبود بچه دار بشم یعنی جلوگیری نمی کردم اما چون درگیر درس بودم زیاد پیگیر نشدم،اما بعد درسم بلافاصله افتادم دنبال بچه دار شدن و دکتر و درمان اما هییییچ خبری نبود... هر چه آزمایش و سونو انجام دادیم مشکلی نبود و پزشکان علت بچه دار نشدن ما را ناشناخته میدونستن، دوبار آی یو آی کردم ، لاپراسکوپی، آی وی اف، داروهای طب سنتی، عکس رنگی اما هیچ.
همسرم خیلی بچه دوست داشت و در حسرت بچه هر دوتامون مونده بودیم همه خواهر برادرای کوچیکتر وفامیل و دوست و آشنا که باردار میشدن ما خیلی ذوق میکردیم ولی واسه خودمون غصه میخوردیم.
عید سال ۱۳۹۴ همراه یک خانواده از دوستان رفتیم مشهد برای مسافرت اونجا یهو یادم اومد من باید بیست اسفند پریود میشدم اما نشدم چون سابقه تاخیر نداشتم بیبی چک گرفتم و همینکه استفاده کردم فوری مثبت شد و من همونجا شروع کردم به گریه کردن اومدم بیرون به همسرم نشون دادم گفتم مثبته، وای اینقدر خوشحال بود که گریه اش گرفت و گفت خدایا شکرت ، قربونت برم امام رضا بعد ۶ سال جوابمو دادی.
ولی به همراهیامون نگفتیم ، چون شنیده بودم باید صبر کنم ۸ هفته برم سونو قلب...به همسرم گفتم به کسی فعلا نمیگیم تا ببینیم خدا چه میخواد