۲۱ سالمه،دانشجوعم
بیکار و بی پول،هرکار کردم نتونستم کاری گیر بیارم که بهم اجاره بدن برم دانشگاه
بابام خیلی اذیتم میکنه،لقمه هامو میشماره،همش طعنه بهم میزنه ،وقتی خونه اس نمیزاره درس بخونم
یه بار شکست عشقی سختی خوردم
من بدنم پر ترک پوستی و جوشه میترسم ازدواج کنم به مشکل بخورم
خواستگار دارم ولی میترسم یه دفع بزنه زیرش بگه نمیخوامت دوباره طعنه بقیه رو سرم باشه
نه میتونم ردش کنم نه میتونم باهاش ازدواج کنم
نمیدونم چ خاکی بریزم تو سرم
کاش مامانم نبود خودمو میکشتم