طوری حسود هست که مثلش پیدا نمیشه، به همه حسودی میکنه حتی به من که زنشم و آینده و زندگیمون یکیه و هم کاسه ایم! درآمدش از من بهتره ولی چشم نداره ببینه من همون چندرغاز هم داشته باشم. همش منو تحقیر میکنه. منو کوچیک میکنه. خودشیفته اس.
خانوادش دخالت میکنن توهین و بی احترامی، عین ماااااست براش اصلا اهمیتی نداره، ولی امان از روزی که من به مادرش بگم تو!
دو میلیون به من پول بده حسابشو داره. ولی برای زندگی کم نمیذاره اینو انصافا بخوام بگم.
خاله زنکه، یه حرفایی میزنه که اصلا به آقایون نمیخوره. بارها هم ازش دروغ شنیدم.
خیلی ازش سرد شدم اصلا دیگه علاقه ای بهش ندارم.
توی خونه هم تحویلش نمیگیرم زیاد.
بعد همش از چشم من میبینه. توقع داره من محبت کنم من هر چی میبینم به روی خودم نیارم.
اومده میگه رفتم کنار ضریح امام حسین فقط خواستم زندگیمون شیرین باشه! همین.
اصلا ایراداتش رو نمیپذیرد. مشاوره هم نمیاد.
من چیکار کنم