امروز تولدمه.هربار میخوام تولدم شاد باشم یا یکی باهام بدرفتاری میکنه یا ی چیز میشه طولانی گریه کنم. تا ب هیچ ارزو نرسیدم ن شغل ن ازدواج .
من چیز زیادی نمیخواستم فقط دلم میخواد تولدم کسی باهام بدرفتاری نکنه و بهم توجه کنن. خوش ب حال اونایی ک شوهر و دوست پسرشون سوپرایز شون میکنن یا دوست و فامیل دارن جشن میگیرن دلم میسوزه. از بی ارزش بودن خودم ناراحتم.
تو اکیپ دانشگاه مون تولد هرکی بود سوپرایز میکردیم.منم تو کادو سنگ تموم گذاشتم برا همه شون .بعد تولد من ک شد دعوت کردم، ۲ نفر نیومدن الکی کفتن خانواده اجازه نمیده ! اون یکی دوستمم یه لباس خیلی داغون برام اورد! حالا تولد بقیه کادو گرون داد به من ک رسید تلافی کرد.
تو خونه م هر سال ی کیک میگیرم به زور ۱۰ دقیقه میشینن تولد بگیریم
امروز بابام به جای تبریک اول صبح دعوام کرد.خسته بود عقده هاشو سر من خالی کرد
مامانم پدربزرگ مو میبره دکتر با دایی م. خودش نمیخواد بره ولی نمیتونه نه بگه. خالمم با پدربزرگم زندگی میکنه ولی همیشه دوست دارن مادرمو بکشونن.
دلم میخواد تولدام برم یه جای دور تنها باشم تا کسی باشم تا کسی کسی نتونه ناراحتم کنه اشک هام بند نمیاد نمیخوام کسی بفهمه چیکار کنم؟
لعنت به روزی ک به این دنیا اومدم.دعاکنید تا سال دیگه زنده نباشم .یه عمره از افسردگی و ..... عذاب میکشم.