من بچه دو قلو داشتم اینا اصلااااااا برا کمک نیومدن بچه هام به دنیا اومدن از طرفی هم خواهر شوهر و مادر شوهرم توقع داشتن من ناهار شام دعوتشون کنم در صورتی که نه قبل عروسی نه بعدش یک بارمنو دعوت نکردن دیگه از اونجا قطع رابطه شروع شد هررر عید شوهرم منو میبره شهرستان مثلا عید دیدنیه اینا بعد شوهرماز ظهر زنگ میزد میرفتیم میدیدیم شام خوردن هیچی نگه نداشتن میگفت واااا نمیدونستم دارید میایید اگر نه شام نگه میداشتم برو دوتا تخم مرغ بپز جاری بزرگم میومد برنج مرغ خورشت اون هیچ با اونا میشست درباره من حرف میزد پامیشدم میدیدم پشتم پچ پچ میکنن .
خییییییلی رفتارهای دیگه تو تاپیکام هست الان نمیبینمشون اما اعصاب خوردگیش برام مونده