1ماهه عقد کردیم و ازدواج اول من نیس ولی ازدواج اول شوهرمه کلا بلدنیس ابرازمحبت کنه برعکسش انقد ازم ایرادمیگیره دیگ اعتمادبنفسی برام نمونده هی ازپوستم تیپم هیکلم ایرادمیگیره درحالی ک. قبل ازدواج همشو دیده بود... توابن مدت من شدم مرد اون شد زن... انقدقربون صدقش میرم لوسش میکنم که حدنداره ولی اون اصلا بلدنیس البته میگه بخاطر قرضامه ذهنم درگیره وفلانه... ولی خسته شدم دیگ میخام منم مثه خودش بشم ولی خب شاکی میشه که تو فرق میکنی توباید به من محبت کنی... فک میکردم دیگ ب ارامش رسیدم ولی از وقتی باهاش ازدواج کردم کارهرشبم شده گریه... دیگ خودمو دوس ندارم از بس میگه پوستت چرااینجوریه بدنت چرااونجوریه میگمم نگو ناراحت میشم ولی خیلی میگه
چی بکم اخه
عزیزم ایرادهایی ک میگیره واقعا هست ؟
یا داره الکی ایراد میگیره؟
عزیزم
چطوری باهم آشنا شدید
چندسالتونه
مدت آشنایی شما چند وقته
میدونم حرفم بیرحمانست ولی ازناراحتی دارم میگم چرا چشماتو بازنکردی
شاید پشیمون شده
وای من یه خاستگار داشتم اونم خیلی بی ذوق بود ، از همه چی ایراد میگرفت مسخره میکرد. خداروشکر بهش نرسیدم
رسما خودش رو دسته بالا میگیره عزیزم بهش بگو اگه واقعا برات مهمه پوستم و هیکلم بهم پول بده برم باشگاه و متخصص پوست عزیزم ببخشید ولی یک کم به خودت برس اون الان خودش رو از تو برتر میدونه و احساس میکنه با ازدواج کردن با تو بهت لطف کرده و تو باید دنبالش باشی نه اون
زبون داره ايراد بگيره زبون محبت نداره كاش ازدواج نكرده بودي كسايي كه ازدواج دوم ميكنين وتجربه شكست دارين بيشتر بايد بدونين زندگي گل وبلبل نيست تا كامل طرف را نشناختيذ عقدنكنيد
من از ۸ ماه پیش یعنی زمان شروع رابطم دقیقا این مشکلات رو داشتم. پیرم در اومد تا درست شد. کارم گریه بود. الان یک ماهه حضوری هم رو ندیدیم و متاسفانه بازم همین نوع حرف زدنش شروع شده. ولی من واقعا دیگه خسته شدم برای جنگیدن و ابراز علاقه و گذشت کردن.
به نظرم بشین جدی باهاش صحبت کن و برخورد کن. وگرنه هی بدتر و بدتر میشه.
تو زیبایی و لایق دوست داشته شدن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
14 ثانیه پیش
15 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
