یه بار اومد خونه دید ظرفا رو نشستم با عصبانیت دید ظرفا تو سینکه داد زد و گفت چرا ظرفا کثیفه
منم داد زدم سرش گفتم مگه نوکر گرفتی از این به بعد هر کاری دیدی انجام نشده باید خودت انجام بدی بعد باهاش سر سنگین شدم تا چند روز فکر کنم همون شد دیگه ظرف شست و ع۰غذا پختن جارو کردن
البته قلق آدما فرق داره بعضیا باوحرف و محبت حالی میشن اما شوهر من حتما باید دادو بیداد کنی و قهر تا بفهمه