واقعا به خودم قول دادم حداقل تا سن بیست و پنج شش سالگی اگه تا یه حداقلی هایی به ارزوهام نزدیک نشدم ازدواج نکنم.چون اگه مستقل و فهمیده نباشم زندگی برام سخت میشه.تو خیلی از دورو اطرافیانم این مشکلو دیدم.بعد فامیل ما به بالای ۲۳ میگه سنش بالا رفته دیگه.یا مثلا طرف با خاستگارش قرار ملاقات میزاره یا که با هم برای اشنایی صحبت و چت میکنن رو بد میدونه.حالا خب سطح هر چیزیم به خوده ادم بستگی داره ولی اگه واقعا شعونات خانوادتو رعایت کنی بنظرم ملاقت و اشنایی چیز بدی نیست.اینطوریه که فامیل ما هنوز تو اون دوران که دختر میرفت پنج دیقه تو اتاق با طرف صحبت میکرد بعد در میومد از اتاق هنوز تو همون زمان موندن.
من میخوام به یه استقلالی برسم که بتونم شرایط خودمو تو موقعیت های مختلف خودم تعیین کنم و بابام هم بهم اعتماد کنهنه مثل الان که انگار سگ دست اموز بابامم و هرچی اون گفت باید بگم چشم.