اسیر ناسپاسی یک نفرمیشویم عمرمون حروم میشه اعصاب زیبایی جوانی...ارزومیکنم حروم نشید وخدا ادم درست سراهتون بزاره منکه حروم شدم بدجوری هم ازدست رفتم کاری که باید سالهاپیش تموم میشد اینقدر کش اومد بخاطر سازگاری وبخشش من که عمرم رفت هیچکس دلسوزم نبودبخصوص مادرم وقتی خودش میدید وفهمید این ادم مناسب من نیست بارها وبارها نزاشت جدابشم الان دوتا طفل معصوم افتاده تودامنم وبایدبزرگشون کنم بدون پدر...مردیکه عصبیه خائنه خسیسه بددهنه مگه قابل درست شدن بوده؟مردیکه جلوی دیگران خوش اخلاق خوشرو دست ودلباز وجنتلمن بنظرمیومد تو خونه برعکسش بود هرجی میگفتم بابا اینطورنیست حرفهام روباورنمیکردن ونمیکنن حس میکنم تنهاترین ادم دنیام تو یه وضعیت بلاتکلیفم پادرهوا تکلیفم رو روشن نمیکنه برم دنبال زندگیم خودش دنبال این دختر اون زنه کادو میبره گل میخره حساب مخفی داشت ۳۵میلیون ناقابل داخلش بود به من میگفت ندارم