مامان بابام که طلاق گرفتن
مامانم تنها کسی بود که داشتم منو انداخته دور فقط پسرشو میبینه
میسوفونیا دارم و بخاطرش باید تنها زندگی کنم
اضطراب افسردگی شدید دارم
هیچ کسو ندارم نه فامیلی نه مامانی ته بابایی خودمم و خودم حتی دوستیم ندارم
۲۰ روزه حالت تهوع دارم میبینم برای هیچکی مهم نیست وحشت دارم از دکتر مجبور شدم آخر خودم برم فک کن زنگ زدم به مامانم میگم میای با هم بریم میگ تازه از بیرون اومدم با اسنپ برو من واس چی زندم اصلا