خودتونو بزارید جای من چه واکنشی نشون بدم؟ استرس دارم آخه من اهل بحث دعوا نیستم ولی اونا مشخص بود عشق جنگ و دعوا بودن من که کوتاه اومدم اونا هم دیگه آروم شدن بهشون گفتم حرمت نون و نمکی که خوردیم به حرمت روزهای خوبمون در حد یک سلام احترام نگهدارید
خانمهای همکار شوهرم هستند چندماه رفت آمد کردیم صمیمی شدیم ( داستان از این قراره که من رانندگی میکنم یک هفته مرتب رفتم دنبالشون دو نفر هستند جاری همدیگه هستن ولی جونشون واسه همدیگه درمیاد باهم رفتیم باشگاه و دیگه واقعا خسته شدم چون شوهراشون خونه بودن زحمت نمیکشیدن پاشن بیارنشون واسه همین من روزی چهل دقیقه رفت و برگشت معطل اینا میشدم و چون تایم صبح سرکار میرفتن باید صبر میکردم ببینم کی میان خونه خستگی در میکنن که بگن بیا دنبالمون بریم. باهم!!) خلاصه بهشون گفتم دیگه نمیتونم بیام دنبالتون امیدوارم روی رابطمون تاثیر منفی نداشته باشه و اونا با کمال پررویی گفتن اتفاقا تاثیر خودشو گذاشت چون ما فک کردیم رفیقی روت حساب کرده بودیم و دیگه در حد سلام وگرنه کارت نداریم گفتن رانندگیتو قبول نداشتیم نمیخواستم باهات بیایم دیگه ولی تعارف کردیم نگفتیم بهت گفتیم شاید ناراحت شی...تازه انقد پررو ان گفتن تو سعادت دوستی با مارو از دست دادی منم گفتم کدوم سعادت؟! من رفیقای خودمو دارم اگر بخاطر یک منفعت میخواد خراب شه دوستی بشه بددرک
((( ظرف غذاش پیشمه فردا میریم باشگاه میخوام بهش بدم چی بگم؟؟)) خیلی سختمه میخوام چشم تو چشم بشم باهاشون🥴احتمالا از ماه بعد مربیمو عوض کنم که دایمی که اونا هستند باشگاه نباشم ( باشگاه خوبیه دلم نمیاد عوضش کنم بخاطر این دوتا پررو )