بابای من فوت شده ولی قبل مرگش خیلی اذیتم کرد ادعای ثروتش میشد رفت زن دیگه گرفت با لجبازی ملک هاش بنام اون کرد
در حالی که من ناموسش بودم ولم کرده بود خرجی نمیداد اجازه ازدواج نمیداد با زن دیگه اش همش مسافرت تفریح بود من خودم خرج زندگیم دراوردم با بدبختی کلی درس خوندم ازمون شرکت کردم تا استخدام بشم انقدرررر سختی کشیدم از همه حرف شنیدم پدر بالاسرم نبود
عقده همه چی توی دلم مونده بود بهترین سالهای زندگیم با سختی گذشت الانم فقط افسردگی برام مونده
وقتیم مرد من مراسمش نرفتم به چه خاطره ای ازش برم؟ الان چندمین سالگردشه فامیلا میگن زشته مثلا تحصیل کرده ای توی دانشگاه چی بهت یاد دادن؟ برو سر خاک پدرت
مثلا من برم چکار کنم؟ چه دل خوشی ازش دارم مگر اون یاد من بود؟