ما سه سال دوست بودیم یکسال نامزد و دوسال عقد والان سه ماهه عروسی کردیم...خب اونموقع سنمون کم بود همش به گشت وگذار ختم میشد الان تازه۲۷سالمون شده
شوهرم گیر داده من تاسنم کمه بچه میخوام دوس ندارم اختلاف سنیم با بچم زیاد باشه
از اون طرف هم انقدر مشغله کاری همسرم زیاده ما هنوز مسافرت نرفتیم بعد عروسی که قراره هوا خنک شد بریم...
خونه هم داریم ولی خب واسه اینکه بچه داشته باشیم کوچیکه واسه خودمون دوتا مناسبه که اینم قرار شد هروقت قصد بچه دار شدن داشتیم عوضش کنیم...ولی هنوز هیچکدوم اینکارها انجام شده همش قرارهاییه که خودمون گذاشتیم بین خودمون
از اونطرف هم مامانم میگه شوهرت برو رو داره محل کارش خانم زیاد دورشه زودتر بچه بیار وبقول قدیمیا جای پاتو محکم کن که من اینحرف هم قبول ندارم،همین الانشم شوهر جز من و زندگیمون وکارش فرصت سرخاروندن نداره...
ولی خیلی فکرم درگیره میگم نکنه بچه نیازم وساز مخالف بزنم دلسرد بشه از زندگیمون
نمیدونم چیکار کنم؟😭