هرجا ميگم نميره
من يه ادميم كه عاشق بيرون رفتن و دورهميم
مامانم خيلى يجوريه فقط بزارى يه سال تو خونه بمونه
بهش گفتم بريم خونه دوستش(رفت و امد خونوادگى داريم حتى دخترشم مياد خونمون ميمونه ولى حتى يبارم مامانم اجازه نداده برم خونه اونا)
با دخترش هماهنگ كرديم گفت بزار به مامانم بگم به مامانت زنگ بزنه
زنگ زد دوست مامانم
مامانم برگشت بهم گف ميدونم تو برنامشو ريختى نميريم
منم بهش گفتم از اخلاقت حالم بهم ميخوره ايشالا مثل عمت افسردگى بگيرى بكپى توخونه بميرى
بخدا خستم من نزديكه سه چهارساله حتى يه جاى سرسبز هم نديدم حتى بيرونم نميرم با دوستامم نميزارن برم بيرون
حالم داره بهم ميخوره ٢٠سالمه تو خونه زندانيم
رفتارمو توجيح نميكنم ولى واقعا خستم خودمم صب تا شب فقط گوشيه سرگرميم😞😭💔💔