2777
2789
عنوان

مادر شوهرم 😔

411 بازدید | 44 پست

مادر شوهرم کمرش رو عمل کرده بعد ما عروسا  نوبتی می‌بریم خونمون ازش نگهداری میکنیم،،از دیشب خونه ی ماست،،دیشب پلو مرغ درست کردم به ذره خیلی کم خورد گفت میل ندارم ،،امشیم براش گوشت تو شیشه گذاشتم به زور دو تا لقمه دادم گفت نمی‌خوام، بده بچه ها بخورن گفتم تو مریضی برات گذاشتم😡(خدا شاهده ما یکی دوسال بوده ب غیر گوشت مرغ گوشت دیگه نخریدیم،تازه گوشت گرفتیم اینقدر با ملاحظه درست میکنم تموم نشه😔)بعد اینجوری می‌کنه😔بعداز ظهر درد داشت مسکن قوی شوهرم گفتم بیاره یکم دیر اومد میگه خونه خودم بودم بهتر بود گفتم چرا گفت سریع مسکن میخوردم اروم میشدم😔بخدا خیلی دوسش دارم ولی واقعا امروز با کاراش و حرفاش قلبمو به درد آورد😔


الان از شدت پا درد و سردرد و خستگی خوایم نمیره اومدم دردودل💔

پیرزن پیرمذدا کلا اینجورین

خونه خودشون فقط دوسدارن باشن

کاربری دست هزارنفرهه👀پروفایلم یه گربه س که روی تخت خوابیده🐱🐈_از الان میخوام برای آینده م بجنگم، برای یه خیال راحت، برای آرامش۱۹خرداد۱۴٠۴✨

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

اشکالی ندارههه تو خوب بمون خاهررررر

میدونستید مغول ها وقتی غذا نمیخورن مامانشون بهشون میگه بغول😂 من زندگی بزرگسالی نمی‌خوام منو ببرید استخر توپ😩همیشه گشنمه حتی وقتی دارم غذا میخورم😋 همونیم که میگم حالم خوبه اما دیگه پوست لبی برام نموندههههه🙂مشکلی با صبر ندارم فقط نمی‌دونم چقد دیگه باید صبکنم🤔زندگیم هر روز داره “تازه کجاشو دیدی، این که چیزی نیست” تر میشه🤩کاش تو زندگی بعدیم یه ابر باشم ،هروقت ناراحت شدم گریه میکنم تموم شم😭

بی خیال

من کلی بهشون خدمت کردم ولی آخرش پاچه منو گرفتن ، به هیچ احدو ناسی کمک نکن ، ما ها دستمون نمک نداره خواهر

 حالا که امضای منو خوندی برام یه صلوات بفرست مهربون😊 اگه نظرت مخالف نظر منه لطفا منو ریپ نزن هموطن😊 

باز خوبه نگه مبدارین شاید مریضه دلش نمیخاد پدرمنم تصادف کرده یک مهره اش شکسته فعلا تو خ هست اونم کم میخوره دلش نمبخاد

هرکی امضای منو خوند ی صلوات بفرسته شاید خدا قبول کرد زجری که از بچگی با از دست دادن مادرم کشیدم ارامش از خونمون رفت دیگه برنگشت دوباره بگرده هرچند محال میدونم ارامش واسه خودم نمیخوام ولی واسه خانواده ام میخوام سروسامان بگیرن نمیدونم تاوان چه گناهی رو سی ساله پس میدیم تمومی نداره خدایا فراموشمون نکن

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792