بچهههه هااا خونه مادرشوهرم بودم برخلاف این چند سال اینقدرررر خوش گذشت مااادرررر شوووهرممم اینقدر خوب شده بود که داشتم کم کم ازش میترسیدم منم مثل خودش خوب برخورد کردم و دلخوریارو پیش نیاوردم گفتم بزار یک بارم که شده باهم خوش بگذرونیم دلیلش از همسرم پرسیدم گفت تنبیهش کردم و تذکر دادم بهترم میشه گفتم اخه چجوری اینکه میتونه اینقدر خوب باشه چندسال تموم منو دق داده گفت خوشحالم که بهت خوش گذشت و ازاین بعد بهترم میشه باهات پشمام ریخته بود خییییلییییی خوب شده بود ولی این چندسال هیچ وقت یادم نمیره به نظرتون بهش اعتماد کنم بابت عوض شدنش یا توبه گرگ مرگه؟ میترسم تا الان هم تو رو بد بوده هم پشت سر ازاین بعد پشت سرم شوهرم پر کنه