وااای چطور دلت میاد راجع به بابات اونم برا لقمه غذا اینطور حرف میزنی.خب همون بدمزه هارو بیشتر درست کنی چی میشه حالا؟وقتی میبینی بنده خدا دوس داره خب بیشتر بپز باهم بخورین لذتشم بیشتره.بخدا دلم برا بابات سوخت
خوشبحالت بابا داری منکه فقط توخواب میبینمش..
گلم فکرکنم کلا رژیم گرفتنت اینطوری به کل اشتباه باشه اونم موقع امتحانات
نه واقعا جونم گرفته شد تا وارد هفته ی دوم بشم من بشدتتت کم پیش میاد اینقدر رژیم فشرده بگیرم و کنارشم حذف قند بکنم میدونم الان رژیم نگیرم تا چند سال بعدم نمیتونم بگیرم بقول شما رو بابامم خیلی حساس شدم
از طرز بیانت مشخصه چه تربیتی داری ، کفتار ????به پدرت لقب کفتار میچسبونی ?متاسفم برات خودت که میگی دانشجویی ولی اگه نمیگفتی فکر میکردم زیر دیپلمی نه بیان خوبی داری نه تربیت نه ادب
بخاطر یه هویج و بروکلی و...به بابات میگی کفتار و‌مگس؟؟؟
مشکل تو‌نیست مشکل واقعا از مامان و باباته که اینجوری شدی!!!
بعدشم باباهابادست پخت دختراشون عشق میکنند چون عر یک تکش راکه میخورند میفهمند دخترشون چقدر بزرگ وخانم شده شاید اصلا بابات اون غذاهارادوست هم نداره ولی فکر میکنه با ازدسو پختت خوردن داره تشویقت میکنه
این جوررژیم ها سیستم بدن راکلا نابود میکنه و بعدا هم دیگه جبران نمیشه
چقدر بد راجب به پدرتون صحبت کردیذ کفتار چیه؟
اون بندهی خدا جون میکنه پول در میاره حالا دو تا هویج و کدو با شما بخوره چی میشه
شماهم بیشتر درست کن قدر باهم بودنتون و بدون
همیشه دلم واسه بعضی از باباها میسوزه، از لقمه خودشون میزنن، میلیون میلیون خرج بچه هاشون میکنن، بعد بهشون هزارتا برچسب زده میشه!
کفتار ؟ مگس؟
حالا خوبه هنوز خرجتو پدرت میده و اینطوری بهش میگی.
اگه یه روزی دور از جونش محتاج تو شد و قرار شد کار کنی و یه لقمه نون جلوش بذاری چی میگی؟ اونموقع بهش چه برچسب هایی میزنی؟
