دوس پسرم بهم گفت اصلا پشت من نیستی و بابام گفته اون داره باهات حرف میزنم ابروتو ببره و خیلی بهش برخورده گیر داده میگه اگه پشتم بودی تا الان نامزد کرده بودیم و امروز میگه نمیام خواستگاری اگه پشت منی ثبت کن بیا فرار کنیم میگم حداقل بیا خواستگاری بعد میگه دوس ندارم با بابات حرف بزنم میگه تو کاریت نباشه بزور بیهوشت میکنم میدزدم و فکر همه جاشو کردم ...
چیکار کنم مننن بنظرتون باهاش قرار کنم یا نکنم خیلی گیج شدم ولی بنظرم اصلا راه درستی نیست کسایی که تجربه فرار داشتین بگین الان پشیمون هستین یا نه