2777
2789
عنوان

شما چی دارین ❓❓

425 بازدید | 37 پست

من ناهار نیمرو خوردم . حوصله ام نشد برم بیرون چیزی بخرم .شامم هنوز چیزی نزاشتم . تازه دارم فکر میکنم که اش دوغ بپزم.شما چی داربن

کاش دلها در چهره ها بود ...

هیچی

لطفا دعا کنید شرمنده پدرومادرم نشم و هرچه زودتر برم سرکار و بی‌پولی نکشم🤲🏻😔اونا چشم امیدشون به من هست.🙏🏻🤲🏻💚🌹لطفا دعا کنید از خطا به دور باشم🤲🏻💚من روزهای سختی میگذرونم با دعاهاتون خوشحالم کنید لطفا🙏🏻😔

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

ما هرچی داشتیم خوردیم هضم شده

من ی زنم ب ظاهر آروم و شاد اما از داخل توم‌چهارشنبه سوریه میخندم باهات ولی ی این خنده ی ماسکه ک گریه هامو نبینی درکل باهام حرف بزنی میخندونمت بخندونیم❤ اقا درخواست نده لطفا حالم بد میشه دوباره🙏

کوفته 

میگویند شیشه ها احساس ندارند،اما وقتی روی بخار شیشه نوشتم دوستت دارم ،آرام آرام گریست!             یه بار دیگه نوشتم دوستت ندارم ،بازم گریست! 😐       یه بار دیگه نوشتم سلام،خوبی شیشه؟بازم گریست!       فکر کنم افسردگی داره بیچاره😂😂😂

هنوز زوده صبر کن شاید فکر بهتری سرت زد

وزن الانم‌۸۲شروع رژیم از ۱۴۰۴/۵/۲۹انشاالله هدف اول ۸۰هدف دوم ۷۵ هدف سوم ۷۰ وهدف نهایی۵۷ الان درحال حاظر جز گروه قرمز = رژیم پیوسته تاشب یلدا            

با اجازه استارتر نمیتونم تاپیک بزنم اگه حوصله خوندن دارین بخونین 


عنوان: الان یادم اومد رفتار خونوادهی نامزدمو و دارم از دست خونواده خودم و هنامزدم حرص میخورم


شبی که فرداش هم ما و هم خونواده ی نامزدم(عقدیم) قرار بود بریم کربلا(کاروانامون فرق داشت) مادر نامزدم شام دعوتم کرده بود

مامان بابام گفتن اونا از ما بزرگترن بعد از شام بریم ببینیمشون منم هرچی گفتم دارین خودتونو کوچیک میکنین اعتنا نکردن

بعد من و همسرم رفتیم خونشون همسرم گفت مامان بابای زهرا بعد شام میان دیدنمون زود شامو بخوریم

مامانش برگشت گفت چرا الان میگی همسرم گفت زهرا الان گفت بهم

منم گفتم ده دقبقه میبیننتون بعد میرن

درحالیکه شیرینی هم گرفته بودیم براشون. 

حق داشتم بهم بربخوره؟

شام رو ساعت۹ خوردیم تا ۱۰:۱۵ صبر کردیم مامان بابام اون موقع اومدن تا وقتی بیان نامزدم هی خمیازه میکشید اخرش به مامانش گفت خوابم میاد میرم اتاق یه ذره استراحت کنم و رفت😑

یه جوری بودن انگار قیافه گرفته بودن که دیروقته یا چی نفهمیدم

مامان بابام هم زود رفتن خدایی ۱۰ دقیقه نشستن فقط

حق داشتم بهم بربخوره؟ کار مامان بابام اشتباه بوده

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792