باورتون نمیشه نیم ساعت نشد که یکی زنگ آیفون رو زد
یه خانم پشت در بود
از قضا آیفون ما خراب بود و صدا رد و بدل نمیشد
با این حال من برداشتم گفتم کیه دیدم صدا نمیره چون نمیشناختمش و از اهالی ساختمون هم نبود گوشی رو گذاشتم گفتم ولش کن حتما اشتباهی زنگ زده
اما دو سه دقیقه بعد دوباره زنگ زد
باز همون خانم بود
رفتم سر پنجره گفتم بله
گفت یه لحظه میآید پایین
منم رفتم دیدم از زیر چادرش یه پرس غذا درآورد داد بهم
من توی شوک بودم
توی کوچه خیلی خلوت بود یعنی کسی نذری نمیداد
غذا رو داد دستم و رفت
باور کنید از شدت شوک نتونستم تشکر کنم
بازش کردم دیدم قورمه سبزی هست
اومدم بالا با تعجب غذا رو نشون شوهرم دادم و گریه کردم