مادرم هیچ کاری نداره به جز غذا پختن هیچ تفریحی نداره هیچ کار دیگه ای هم نمیکنه جز اینکه تمام روز پای گوشیشه و فقط یه غذا میپزه
فقط هم من میرم بیرون ( ۲۴ سالمه )بهم گیر میده زنگ میزنه به داداشم پیام میده داداشم خوب میگه به من چه من چیکار کنم خودش زن و بچه داره
واقعا خستم کرده امروز پیاماشو دیدم دیدم ریز به ریز کارایی که میکنمو به داداشم گفته تازه به خاستگارم هم توهین میکنه
تو پیاماش واقعا رابطه سالمی ندارم باهاش نمیدونم چجوری از شرش خلاص بشم
چیکار کنم با این زندگی کلی درس و پایان نامه هم دارم
میخام زودتر از این خونه بکنم برم بیرون درد دارم واقعا اذیتم