یه شب من هر چی به شوهرم زنگ زدم جواب نداد بعد میدونستم پیش اینه به این دوستش زنگ زدم جواب نداد بعدش پیام داد جان عزیز دیگه زنگ زد من وقتی این پیامشو دیدم دیگه روم نشد جواب تماسشو بدم جواب ندادم بعد دوباره پیام دادم گفتم به شوهرم میگی بهم زنگ بزنه هر چی زنگ میزنم جواب نمیده گفت اها تویی _باش چشم الان بهش میگم شمارت سیو نبود نمیفهمیدم تویی دیگه گفت پیاما رو پاک کن یه وقت کسی میبینه منم جوابشو ندادم دیگه واتساپ پیام داد شوهرت زنگ زد من جوابشو ندادم دوباره پیامک داد چرا تو واتساپ جواب نمیدی منم کلا جوابشو ندادم دیگه همش پیام میداد سلام خوبی جواب ندادم به شوهرم گفته بودم برو برام پیتزا بگیر با این رفته بودن دیگه شوهرم زنگ میزد بیا پیتزاتو تحویل بگیر منم چون این بهم پیام داده بود روم نمیشد برم پیتزامو تحویل بگیرم به شوهرم گفتم خودت بیار دیگه این پیام داده بود چرا دعوتمون نکردی بیاین داخل خونتون منم جواب ندادم تا اینکه چند روز پیش اینو شوهرم منو بردن بازار دیگه خودشون رفتن داخل شهر همش این پیام میداد پول کم نداریرمنم جوابشو نمیدادم دیگه زنگ میزد میگفت پول کم نداری میگفتم نه دوباره بعد چند دقیقه زنگ میزد پول کم نداری منم دیگه خسته شده بودم از زنگ و پیاماش ساعت ۱ رفتیم خونه به من دوباره پیام میداد نظرت چیه بریم کافه باهم منم گفتم زنتم بیار بیشتر بهمون خوش میگذره از این به بعد همش بهونه میاورد حالا دیروز زنگ میزد شوهرت کجاست من به خودش زنگ نزدم گفتم شاید خواب باشه گفتم نیست رفته چند روزی با داداشش کار داره میگفت خوبه دیگه قطع کرد بعد چند دقیقه دیگه زنگ زد گفت چیزی لازم نداری گفتم نه میگفت نظرت چیه اخر شب باهم بریم یه پیتزایی بخوریم گفتم نه ممنون من نیستم میگفت شوهرت میگفته میخای بری دکتر شهرستان خودمون میبریمت گفتم نه ممنون من یا دوستم دارم میرم میگفت نه میریم باهم دیگه یه چند روزی شمالم با هم میریم یعنی منو اینو شوهرم در ذهن من به شوهرمم گفتم شوهرم گفت از این به بعد هر چی گفت اسم منو وسط بیار بگو به شوهرم میگم ببینم چی میگه