2777
2789
عنوان

شفاعت از آقا امام حسین

315 بازدید | 26 پست

بچه ها سلام. اربعین حسینی رو تسلیت میگم

من زیاد تایپیک نزدم ولی احتمالا این اخرین تایپیکمه چون ممکنه شناسایی بشم

برای اخرین تایپیک درخواستم اول میخوام یکم از خودم براتون بگم چون به دعاتون برای همسرم محتاجم

حدود یکسال و نیم هست که همسر من فوت شدن ایشون حدود ۴۰ سال داشتن و به دلیل سابقه بیماری که از همون اول من رو هم در جریان گذاشتن به رحمت خدا رفت

من با ایشون ازدواج عاشقانه با سابقه ۱۷ ساله(ینی از بچگی ابراز علاقه کرد) بود. و البته به قول اقوام عجیبترین ازدواج در کل خاندان که االبته همه مخالف بودن

اما من به عشق خالص همسرم اعتماد کردم توی ۱۰ سال زندگیمون خیلی بالا پایین داشتیم ولی اون هیچ وقت از من بدش نیومد منو نرنجوند گرچه رنجوندمش بی احترامی نکرد که کردم و از احساسش به من کم نشد که من شد.

توی زندگی ما یه چیز پای ثابت همه استدلالی همسرم بود اینکه من عاقلم و درست رفتار میکنم و انتخاب...

ایشون که فوت کرد من موندم با یه پسر ۵ ساله که خب توی تایپیکای قبلمم گفتم خیلی ماشاالله خدا حفظش کنه ولی بیش بگذریم اون اولا که خیلی حس تنهایی داشتم و داشتم گلایه میکردم از همسرم که چرا ما رو تنها گذاشت خواب دیدم

خواب دیدم شوهرم اومدو من مبهوت که مگه تو نمردی اینجا چه میکنی گفت نه من نمردم گفتم وا .... من اینهمه ادم دعوت کروم برا مراسمت دیدی ام که چه ابرومندانه چرا اینکارو کردی

گفت ولشون کن بقیه رو مهم من کنارتم

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

بعد من گفتم وای فلانیا اگه بفهمن فک کنم یه نیم سکته بزنن اولش ولی خیلی خوشحال میشن چون اونا خیلی برات گریه کردن و اون گفت اره میدونم برام کباب درست کرد(براش خیرات کرده بودن کباب)

بعد همسرم که کنارم بود دست انداخت پشت کمرم گفت توی گوشم

من هنوزم خیلی دوسِت دارم

بعد من از خواب پریدم 

گذشت تا من حدود ۴ ماهه مراسم سالگردش رو گرفتم

بعد ازون دیگه میدونید شرایط یه خانم بیوه توی این هرزه بازار اجتماع

یکی از دوستان۸ ساله ما به من افترا زد که تو ....

و اینو فقط خدا میدونه که دروغ محضه اما نمیدونم توی زندگیشون چی گذشته که اون زن با من اینکارو کرد(اینم بگم من توی این شهر فقط بچم و اونا رو داشتم)

خیلی دلم شکست تنها چیزی که به اون زن گفتم این بود که پشت من سابقه ۸ سال دوستی با رفتار محترمانه باهاتون بود 

یک هفته ای هست خیلی دلم شکسته بود و فکرم درگیر و البته کاملا بی پناه چون حتی نمیتونم درد دل ‌کنم اولین چیزی که میگن بهم اینه که بیخود اونجا موندی تنها

تا اینکه دیشب خواب همسرمو دیدم

توی یک راه باریک بودم که انتهاش بن بست بود 

یک طرف مسیر اون خانواده(دوستان ۸ ساله) ایستاده بودن و به من کینه داشتنو من گفتم دروغه من گناهی نکردم 

توی دلم میدونستم همسرم فوت کرده

ولی منتظرش بودم بیاد دفاع کنه چون من چشمای اون بودم و اعتمادش و شناختش به من کامل

یهو گفتم چرا نمیاد لابد رفته سر راه اول به مامانش سر بزنه مامانش فوت کرده و باباش زنده س

اخر کوچه رسیدم بن بست

دیدم از پشت دیوار اومد نگام کرد ولی حرف نزد

سوار ماشینش شد گفتم نمیای هیچ نگفت من ناامید مسیر کوچه رو دوباره برگشتم پشتمو نگاه مینداختم ببینم شوهرم میاد یا نه اون ماشینو روشن کرد جلو رو نگاه انداختم ناامید که الان دوباره میبینمشون در حالی شوهرمو برای تهمتشون شاهد گرفتم

باز دوباره پشتمو نگاه گردم

یهو دیدم شوهرم ماشینو بین چند تا ماشین پارک کرد

پیاده شد با چهره مهربان و عاشق همیشگیش

دوطرف کمربندشو گرفت شلوارشو مرتب کرد 

کتشو مرتب کردو گفت 

بیا بریم نترس من خودم میگم بهشون من همیشه باهاتم

بعد پسرم بیدارم کرد

[QUOTE=391721397]اون مرد روح بلندی داشت و من دل کوچیک  کاری برای جبران خوبیهاش ازم بر نمیاد  جز طلب امرزش[/QUOT

یه  چیزی خیرات کن براش ،معلومه خیلی همو  دوست داشتین که اومده تو خوابت 

 چرخ روزگار همیشه در حال گردشه  امیدوارم حال دلت خوش باشه،

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز