خوندم تاپيكت
از اشتباهات خودت نگفتي فقط نوشتي منم اشتباه كردم و مقصرم
خب نميدونم اشتباهات چي بوده ولي كاراي همسرت اشتباه بوده
اينكه حتي يكبار نيومده شهرستان پيش تو
و كتك زدن فحاشي اونم جلوي مامانت
دليل اينهمه نخاستنش چيه خب!
كاراي بچه گانه و بلاك كردن اونم با ٣٥ سال سن
اين حد از بيخيالي خانوادش
اگه باكره بودي خب از حق حبس ميتونستي استفاده كني و شكايتش برا ول كردن بي خود بود و بايد برات خونه تهيه ميكرد
همين الانم خونه اي تهيه نكرده نميتونه برات عدم تمكين بزنه
اخه مامانت برا چي بايد عروسي بگيره؟
من با اينكه مامانت مراسم بگيره و هزينه كنه موافق نيستم
انقد براش مفت و ارزون نباش
اما چون ديگه باكره نيستي و از لحاظ حقوقي نميتوني از اين استفاده خاصي كني خب شايد بد نباشه بري تهران خونه مامانش مدتي زندگي كني بيشتر بشناسيش
البته ك نذاري احساست بهت زيادي غلبه كنه و بچه دار هم نشي
بعدش اگه ديدي ادم نرمالي هست ب موندن باهاش فكر كن
اگه هم رفتي يكي دو هفته اول راجع ب موضوع خونه گرفتن و عروسي صحبت نكن
فقط سعي كن بشناسيش اخه زيادم باهم نبودين ك همش دوري و دعوا بوده
بعدش ديگه خاسته هات رو بگو ك خونه جدا برات تهيه كنه
عروسي هم مختصر بگيريد ولي خودش بگيره مامانت هزينه نكنه