البته پدرشوهرم مرده ننش هنوز زنده اس
به ظاهر بد نمیگفت ولی کارای بد یادش میداد اینو تا ساعت ۱۲ شب توی خونشون نگه میداشت به بهانه اینکه تنها هستن در صورتی که ۳ نفر بودن و بهش به زور شام میدادن که با من نخوره در حالی که من باردار بودم و تنها تو ی خونه ویلایی بزرگ زندگی میکردم!و خیلی چیزهای دیگه که واقعا الان دلم نمیخواد یادش بیفتم چون هنوز نبخشیدمش و حلالش نکردم. زنش هم که ی عوضی دیگه اس که با مرگ شوهرش ی کم میترسه وگرنه اونم خیلی کارا میکرد برای فتنه تو زندگی ما