که کلا حماقت بعضیا برام عادی شده
یعنی پذیرفتم بعضیا اشتباه میکنن و هیچ جوره نمیخوان خودشونو تغییر بدن
الان حس آرامش بیشتری دارم قشنگ ریلکسم برعکس گذشته
اینجوریه که میبینم عه عقیدت اشتباهه؟ فاقد اهمیت
اینو به گربه ی تو خیابونم بگم متوجه میشه ولی تو نمیشی؟ مهم نیست
عه داری به وضوح گند میزنی به آینده و زندگیت؟ دشواری ندارم
متقاعد نمیشی باید به خودت بیشتر اهمیت بدی و از ازدواج سمیت بیای بیرون؟ مشکلی ندارم
عه میخوای تو این وضع بچه بیاری و گند بزنی به زندگی خودت و اون بچه؟ به درک بحثی نداریم
البته هنوزم بعضی وقتا حرصی میشم ولی نه دیگه اندازه ی گذشته
این حس جالبه برام...قشنگ حس میکنم بزرگتر شدم