ک وقتی هرجا میخوایم بریم ب خانوادش نگه نگه نگه
اخه والا ما دو تا جوونیم تا بچه نداریم باید خودمون دوتا باشیم مادر پدرش دوران جوونی همه جای ایرانو رفتن دیگه بسه چرا باید بندازه دنبال خودمون
یا اینکه میشینه پیش مادرش از جزئیات و کوچیکترین چیزایی روزمره براش اتفاق افتاده میگه بخدا من ک دخترم اینجوری نیستم با مادرم
توروخدای ه راهی بدین من هرجور حرف میزنم شوهرم اگرم قبول کنه بعد ی مدت اصلا از یادش میره🤦🏻♀️🤦🏻♀️چی گفتم و چقدر حساسم اصلا نمیگه شاید زنم راحت نباشه چراباید اینارو بندازم دنبال خودمون🙄
شوهرت مطیع کن کاری نداره
همیشه حرف حرف شما باشه
من اوایل گفتم بچه ای هنوز؟مامانت شیر میده که از همه چی خبر داشته باشه؟بزرگ شو دیگه هرچیزی رو تعریف نمیکنن از ۷ سال زندگی مشترک ۳ سالشو گیر بودم
سلیطه بازی دربیار
بگو عزیزم هرکاری میکنیم به کسی نگیم اینطوری بهتر وقتی میگیم کارمون گره میفته بعدم این حریم زندگیمون همه که نباید همه چی بدونن یه جوری بگو که منظورت به خانواده خودتم هست و خیلی چیزا رو بهشون نمیگی من خودمم اینکار کردم مثلا چند بار جلوش میگفتم فلان قضیرو مامان بابای من نفهمن مثلا یه سال بیکار بود خانوادم نمی‌دونست الان جوری شده شوهزم که داره گواهینامه پایه دو میگیره به خانوادش نگفته به منم میگه بهشون نگو انرژی منفی میدن کارم خراب میشه
