من خواهرمو از خودم بیشتر دوس داشتم اینقدر بهش محبت کردم
فک کرد من طلاهاشو وسایل خونشو بالا کشیدم هرچی گم شد انداخت گردن من
و هی تیکه مینداخت که شوهرت درامدش کمه ماشین چرا نمیخرید ......
و هربار یه تیکه انداخت و هربار تقاص بد پس داد
دیگه این اخرین بار که زجرم داد با نیش حرفاش بد اه بلند شد از دلم و طلاق دارن میگیرن
بعد۲۵سال زندگی و بعد ۴تا بچه ....من قبلا طلاق که گرفتم منو زن و شوهر کلی حرف ناحق زدن دلم بد شکست الان بعد۱۰سال که از طلاقم میگذره خدا اینا رو بر قضاوتهایی که بر من کردن طلاقی کرد و من اول ناراحت بودم الانه خوشحالم که خدا جا حق نشسته