فردا صبح که میشه دوتا دخترا با هم برمیگردن جنوب
و دوتا پسرا هم زنگ میزنن به رفیقاشون که بیاین فلان ییلاق
و دوشب دیگه هم میمونن ( مشروب و قلیون و ورق شونم به راه بود)
من هنوز دلم پیش اون دوتا دختر بیچارس که چقدر غزیبانه برگشتن درحالی که اون دوتا پسر به هیچ جاشون
نبود😮💨