قبلش اومد خونم و کلی ناراحتم کرد و مثلا جاریمو نفرین میکرد ولی تمام حرفاش برا من بود ،خودشم جلوی دخترداییم
هیچی نگفتم بهش
ولی وقتیم رفت کربلا بهش زنگ نزدم،فقط ب استوریش نوشتم زیارت قبول
دیدنشم نرفتیم هنوز ،دیشب رسیدن
متنفرم ازش ولی نمیدونم چیکار کنم،شوهرمم بع یه ورش نیس ک مامانش از کربلا اومده و نمیگع بریم دیدنش
برم یا نرم