دیشب هوا خیلی گرم بود منو همسرم توی اتاق بودیم در باز بود ولی باز خیلی گرم بود نمیشد خوابید از گرما حالم بد شده بود
پدر شوهرمو مادر شوهرم توی تراس میخوابن پدرشوهرم همیشه میگه راحت باشید اگه تو گرمه اینجا بیاید بخوابید
من ب همسرم گفتم خجالت میکشم تنها برم اونجا بخوابم توام پاشو بیا
همسرم گفت تو برو بخواب خجالت نکش من پاشم بیام خوابم میپره صبح زود باید پاشم
من رخت خوابمو برداشتم رفتم یه گوشه انداختم خوابیدم پتو هم کامل روم بود لباسامم مناسب بود یه تیشرت گشاد پوشیده بودم
صب مادرشوهرم سر صبحونه وقتی همسرم رفت سر کار برگشت گفت خوبه خجالت نکشیدی جلو پدرشوهرت خوابیدی
من تو این چند سال یبار پامو هم جلوی پدرشوهرم دراز نکردم چ برسه بخوابم😐