البتع خانوادم شوهرم اگه کمک نکردن چون واقعا چیزی نداشتن پدرش پیر بود و درامدی نداشت
ولی اون موقع تازع عروس بودم برا خرید رفتم لوازم ارایشام و خواهر شوهرم گف من میخام بگیرم هر چی دوست داری بردار
یا برا پاگشا مادر شوهرم ی جفت گوشواره برام گرفته بود خودش
در مورد رفت و امدم همیشع زنگ میزنن هی ب شوهرم میگه بیاید تو رو خدا سر بزنید یا بچه ها رو بفرست بیان چون شهرستانن