من بچه بودم همیشه چوب تو لونه زنبور میکردم فرار میکردم ،یه بار خونه خالم بودم لونه زنبور رو با چوب زدم و در رفتم بعد خالم رفت بیرون زنبورها نیشش زدن دستوصورتش
باد کرد،خدارحم کرد نفهمید کار منه وگرنه زنده بگورم میکرد خدا بیامرز،اخرین بارم عید سال تو دیوار حیاط لونه کرده بودن از این قهوه ای ها بزرگاخراب کردم پامو نیش زد،اینقدر نیش خورد م از زنبور بخوام بگم یه کتابه ترس نداره دختر😂🤦