اولاً : من تا قبل سال ۱۴۰۰ نمیدونستم بختم بستس فکر میکردم خودم انتخاب نمیشم تا اینکه اردیبهشت ۱۴۰۰ به پیشنهاد خواهرم رفتیم پیش یه دعانویس_باطل سحر حرفه ای قرآنی تاس انداخت گفت بختتو یه زن بسته گیرندگان جادو هم ۲ تا زنن ولی نمیتونم اسماشون رو بگم موکلم اجازه نمیده ، ولی شهریور ۱۴۰۰ دست زنداداشم قطعی قطعی برام رو شد من قبلش ۲ تا کاربری داشتم تو نی نی سایت ( یئون و یالانان ) و با نی نی سایت آشنا بودم تو نی نی سایت و گوگل راهکارها و سوره های باطلی رو یاد گرفتم بعد کاربری سایوجان رو آذر ۱۴۰۰ ایجاد کردم @سایوجان ؛ بعدش گبی ( تعلیق دائم شده ) ؛ بعدس @دلاراممحسین ؛ @آلتادین ؛ @تکمیلاطلاعاتکاربری ؛ @برامبیاسبوحشی رو ایجاد کردم
دوماً : هیچکدام از کارهات رو در روز نحس انجام نده ( یا شروع نکن ) به جز کارهای روزمره
روز های نحس ایناس : ۱ : روز قمر در عقرب ( در هر ماه ۴ یا ۵ روزه ) .
۲ : روز محاقِ ماه ( ۳ روز آخر ماه قمری ؛؛؛ ۳ روزی که حتی بدتر از ایام قمر در عقرب است )
۳ : روز کسوف و خسوف و ۲۴ ساعت بعد از آن
۴ : روز شنبه ( روز نحس اکبر ) : از شب شنبه تا عصر شنبه یام از ۱ بامداد شنبه تا ۱ بعد از ظهر شنبه [[ البته شنبه به شدت نحوست ایام ۱ و ۲ و ۳ نیست ولی خب اگر یک کاری در روز شنبه انجام بشه یا شروعش از شنبه باشه : اون کار ابتر و ناقص و بی نتیجه و بی فرجام می مونه .
میتونستم
از ۹۸ به اینور نمیتونم ( فکر میکردم به خاطر کند دستی اخراج میشم ، یه بارم فروشگاه دست من بود ضرر دادم و انصراف دادم ؛ تا اینکه شبی که میخواستم آزمون استخدامی بدم سایه های سیاه میدیدم و حسشون میکردم فردای آزمون خواهرم خونمون اومده بود بهم گفت فلانی شب چنتا مزاحم تلفنی داشتم ساعت ۱۲ شب و ۲ شب و ۴ صب . خواهرم ۲ تا سیم کارت داره یکیشو داده بود به من که من سیم کارت جدید گرفت مال خواهرمو دادم بهش اون شب به اون سیم کارت دوم خواهرم زنگ میزدن یه اسم ساختگی میگفتن شماره ی خانم فلانیه . فکر میکردن سیم کارت دست منه . حالا چطور شد اینطور شد چند شب قبلش داداشم و زنداداشم خونمون بودن داداشم از تاریخ آزمون پرسید و میگفت بخ ن و اینا که زنداداشم فهمید جمعه ش امتحان دارم جالبیش اینجاست خودشم کارمند رسمیه خونه دار نیست
چون واسم طلسم بستگی در رزق گرفتن ( طلسم بستگی در راه های رسیدن به رزق و روزی )
من تا قبلش فکر میکردم از بی انگیزگی و تنبلیه ( همینم از سحره { به قول معروف مرده ی متحرک } ) تا اینکه شبی که زنداشم فهمیدم آزمون های استخدامی شرکت کردم ، ۳ روز بعدش که آزمون داشتم نصف شبش سایه های سیاه میدیدم حسشون میکردم اطرافم مثل یک انرژی ( یه جن کافر یا اجنه ی کافر " منظورم خادم سحر هست " )
به شماره ی خواهرمم مزاحم میشدن گویا فکر میکردن سیم کارتش دست منه که فردای آزمون خواهرم بهم گفت چندین مزاحم تلفنی داشته من بهش گفتم فلانی به جان خودم اینا فکر میکردن سیم کارتت دست منه میخواستن نزارن بخوابم تا آزمونو خراب کنم ( هر چند قبول هم نشدم ) از اون روز دیگه پول دستم نمیاد دستتم بیاد سریع میره به چیزای خرت و پرت برای خودم نمیتونم چیزی بخرم . یه بار پارسال مانتو پالتو و چنتا لباس خریدم شد ۶ و ۲۰۰ م زنداداشم دید چهرش شوکه شد ( من بو برده بودم از طریق یه ساحر ( یا ساحره ) رزقمو بسته ) هی نگاه میکرد لابد با خودش گفت ما که رزق اینو بستیم پس از کجا پول دستش میاد . ۳ روز بعدش سفر بودم کیفمو زدن دقیقا توش نقد ۶ و ۲۰۰ داشتم 🤷♀️
