اگه پسر خوب سر راهم میومد عشق قبلیو هم بیخیال میشدم
مثلن اون پسرایی که از اقوام و آشناهای دوستم بودن اگه پسندم می کردن دیگه امکان نداشت به اولی فکر کنم
تراپیست هم کاری نمی تونه کنه
شوهرمو که نمیتونه عوض کنه
عزیزممم
باور کن به اوج برسی حست بهش خیلی خیلی عوض میشه
علتش چیه؟جسمی ببین چطوری به اوجش میرسی
خودت راهشو پیدا کن به ایشون یاد بده
تو جنسی باهاش اوکی شی حال و هوات عوض میشه
بیا بخاطر حرف من و لذت خودت فقط اینو انجامش بده
لحبازی نکن با خودت
جذابیت نداره برام
اخلاقش عالیه خیلی مهربون و زن دوسته ولی تایپ من نیست
آخه ساختمونشون تنها مشکل من نیست
چون مادر و پدرش طبقه اولن ما آخر
کاری هم ندارن
حتی این واحدم به اسمش زدن بعد عروسی
یعنی اگه عاشقش بودم یا برام جذاب بود عمرن با زندگی تو ساختمونشون مشکل داشتم
قرار نیست شوهرتو عوض کنه عزیزم😐 بله.
ولی میتونه بهت کمک کنه طرز فکر سمتو عوض کنی
افسردگیتو درمان کنی
از تله مقایسه دربیای
باطن زندگیتو با ظاهر زندگی بقیه مقایسه نکنی
و خیلی چیزای دیگه
نی نی سایتو از تراپی بیشتر قبول داری؟
نمیدونم عزیزم
حالا شاید درست نباشه گفتنش و یه مقدار در لفافه میگم
من خب خودم قدبلند و پرم
بعد مردی برام جذابیت جنسی داره که درشت تر از خودم باشه و کاملن دور و برمو بگیره و بدنش درشت باشه
شوهر من چون لاغره و زیبایی اندام نداره و مردونه نیست کلن سمتم هم میاد خیلی خوشم نمیاد نگاهش کنم و حتی با این که خیلی حرفای عاطفی میزنه باز اونجور جذاب نیست واسم
یعنی دیدنش ذوقمو کور میکنه
بعد از کات
تا طی نشدن کامل دوره سوگ نباید سمت کسی بری
دوره سوگ تازه دوره عذاداریه ،بعدش باید انقدر به خودت زمان بدی تا به خودت بیای و برای خلا رابطه قبلی ،نری سراغ یه نفر دیگه و خودتو و خودشو بدبخت کنی
این یه قاعده کلیه که شما خوب طی ش نکردی.
همینطور که شوهرت رو اون موقع که فکر میکردی واقعا پسندته و عالیه الان میبینی نیست ،با اون پسرا هم اوکی میشدی قطعا بدی هاشون میومد جلو چشمت و بازم میگفتی تایپم نیستن
پس من بی ربط نمیگم.
یا واقعا اشتباه انتخاب کردی و هیجانی
یا اینکه کلا شخصیتِ منفی گرایی داری.
باید به فکر درمان باشی
یه چیز دیگه هم بگم
چرا به اینکه یه سری چیزها از قبل تعیین شده اس و تصمیم ما زیر مجموعه یه قاعده از پیش مشخص شده اس،ایمان نداری ؟
شنیدی میگن ازدواج قسمته؟
واقعا درست میگن .
انقدر داف میشناسم که حتی رفتن با طرف خوابیدن ولی تهش جدا شدن.
انقدر دختر بابا شغل آزاد دیدم که رفتن با یه خونواده فقیر ازدواج کردن ...
یه عالمه ادم معمولیم میشناسم که خوشبختن
چرا گیر دادی به ژل لب و عمل دماغ و..بی راه نیست و بی تاثیر نیستن اینا .ولی چرا نمیخوای قبول کنی ادمی که نمیخوادت داف ترین باشی هم نمیخوادت
ادمی هم که بخوادت همون طور که هستی میخوادت
گیر میدی به خودت و شوهرت و مامان و بابات.
دماغتم میزدی از جا میکندی هم باز کسی که باهاش هم انرژی بودی و تو سرنوشتت بود باهات اوکی میشد.
کاش اینو قبول کنی
