شوهرش کارخونه داره خودش خیلییی جوونه همسنای منه نهایت یه بچه ی ۴ ساله داره یکیم ۱۰ روز دیگه وقت زایمان بچه دومشه مادرش نهایت ۴۵ سالش بشه جووووون خوشگل با دختر دیگش اومده بودن کمک دختره
بعد من همسن اونم حتی یه دوست پسر ساده هم ندارم با مادر پدرم ۴۰ و اندی سال تفاوت سنی دارم نه خواهری نه برادری تو دنیا تک و تنهام
خواستگارم ندارم چون دانشجو ام تو خارج کشور و خب ۸ ماه سال کلا ایران نیستم هب شرایط ازدواج ندارم
وقتی خانمه و بچشو میبینم خیلی درم میگیره نه این که خدای نکرده بخوام بلایی سرشون بیاد اتفاقا دخترشم خیلی نازه ولی خب واقعا ناراحت میشم که چرا خدا قسمت من نمیکنه تا پدر مادرم زنده ان سر و سامون بگیرم خیلی ناراحتم
یه زندگی روتین چطور ممکنه اینقدر حسرت باشه برام اخه