یه روز یه نفر به اسم جعفر عروسی میکنه تو عروسی میگوزه آبروش میره میگه خدایا میشه من مث اصحاب کهف بخوابم وقتی بیدار شدم کسی منو یادش نیاد خدا میگه باشه این میخوابه بعد صد سال دویست سال پا میشه گرسنشه کمی پول تو جیبش داره با اون پولا میره نانوا پولشو ک میده به نانوا،نانوا بهش میگه:پولات مال دوران جعفرگوزو هست