سلام دوستان شبتون بخیر
همسر من سرکارع و شیفت شب
موقعی ک شیفته ب مادر شوهرم گفته بیاد پیش من بمونه
هرچند ک دیشب مادرشوهرم هی تیکه بارونم میکرد و خیلی دلمو شکوند منم از صبح سردرد داشتم و گریه میکردم
من تو این شهر غریبم،امشب مادر شوهرم دیرکرد،شوهرم زنگ زده بهشون ک دیره چرا نرفتی،بهش گفتن فشارش افتاده و بردیم بیمارستان شاید بستری بشه،من الان زنگ زدم ب گوشی خودش خواهرشوهرم برداشت گفت مامان تصادف کرده،دستش زخمی شده دکترا نگهش داشتن گفتن ممکنه گرم باشه و ندونه باید ازش عکس بگیریم،گفتم بده باهاش حرف بزنم گفت گرفته خوابیده،الانم شوهرم بهم پیام داد ک مامان اومد؟منم گفتم نه نگران من نباش،ب نظرتون بهش بگم؟