مامان برا اربعین میخواد بره کربلا با خالم
بابامو و داداشم خونه میمونن و
من باید براشون ناهار و شام بپذم
راستش ما خودمون کلا دو پیمونه برنج میخوریم
بهخاطر اینکه اونا هم فقط برنج میخورن
شوهرم یکم لحنش عوض شد گفت ده روووووز باید بپذی؟
گفت خوب برو خونه خودشون ،گفتم دوتا بچه کوچک دارم نمیتونم
گفتم خونه خودم راحت ترم شوهرم یه جور شد
زنگ زدم مامانم با من و من گفتم مامان ناراحت نشو ولی میخوای برنج بده بهم برا بابا اینا از اون بپذم
مامانم یه هو گفت خوبه والااااااا
طرف میره خونه دخترش یه ماه میمونه داماد همه کار میکنه
ولی شما اینجوری
گفتم دوست نداشتم میدونی باشه پیش شوهرم که با اکراه غذا بپذم
مامانم ناراحت شد ولی من احساس بهتری دارم
بخدا کلی هم استرس دارم چیا بپذم