احساس حماقت میکنم واقعا 🫠لعنت بهت مرد چطور با من همچین کاری کردی چطور توی چنددقیقه تصمیم گرفتی کل اینده دخترمون و این همه سال عشق و حروم کنی بعدشم بیای تو صورت من وایستی با چرت وپرت توجیح کنی
تو تاپیک قبل توضیح دادم حقیقتا جون تکرارش و ندارم کنجکاو هستین اونجارو بخونین فقط دلم میخواد غر بزنم یکم خالی شم
مردها همینطور ان
حتما با مشاوره پیش برو.
تاحد امکان سفره دلت رو جز مشاوره پیش هیچ فرد دیگه ای باز نکن.
کاملا درکت میکنم و میفهمم چه حالی داری
اما به خودت فرصت بدع
سریع تصمیم به جدایی نگیر
اون بیرون هیچ خبری نیس
به دخترت فک کن که یه عمر قراره بدون حامی و بدون پشتوانه بزرگش کنی
به خودت و مشکلات بعد طلاق
تصمیمم به جدایی قطعیه حمایت پدرم و دارم و اینکه دخترم تنها بزرگ نمیشه پدرش از زندگیش حذف نمیشه و احتمالا سر نگهداری دخترم به توافقی برسیم که کمترین اسیب و ببینه
راستش نمیتونم با این احساسات پیشش بمونم اصلا دیگه بهش اعتماد نخواهم داشت و عشقی که قبلا بودم ممکنه زیر سوال بره
متاسفانه خیانت داره روز به روز بیشتر میشه و عادی شده برای خیلیا خدا از زمین و زمان محو کنه کسیو که قاطی زندگی متاهل میشه
تمام حالاتت رو میفهمم
اما الان غمت تازست
بعدم هیچکس حای پدر رو نمیگیره
درسته پدر رو داره اما مادر و پدر رو باهم نداره
چرا میخای یه عمر زندگی که توش زحمت کشیدی رو بدی به دخترای خیابونی
بیان بجای تو عشق کنن با همسرت
بریزن بپاشن توی زندگی که تو براش زحمت کشیدی
اگر شوهرت تنها خطای زندگیش این بوده
بهش فرصت بده و ببخشش
چه راحت گند زد به زندگیش!
حتی اومد بهت گفت. یعنی برات انقدر احترام قائل بود. چرا آخه اون کارو کرد؟ خیلی ناراحت شدم برات عزیزم.
استارتر در هیچ تصمیمی عجله نکن. بذار دست‌کم چند ماه بگذره.
بله انگار احترام زیادی همچنان قائله برام ولی خب ارزش زیادی براش نداشته زندگی
نمیدونم والا خودش میگه قبل اینکه خانوما بیان قصد داشتم حمع و ترک منم ولی زیاد مست بودم موندم و خب منم تا حالا زیاد شده زیاد مست باشم حتی دستم به دست مرد دیگه ای نخورده ،چرت میگه بیشتر
