خیلی ناراحتم سه روز پمپ آب خونمون سوخت پول نداشتیم درستش کنیم با دخترم اومدم خونه بابام بخدا کار هم میکنم ظرف شستم جارو زدم غذا درست کردم اما الان خواهرم کلییی باهام بحث کرد بلند شو اتاق جمع کن بلند شو گاز پاک کن شوهرت کثیفش کرد حالا شوهرم دیشب اومد یه سوپ آماده خریده بود گذاشت رو گاز یکم ریخت رو گاز گفتم خب تو تمیز کن مگ چی میشه تا کار دارن هم زنگ میزنن به منو شوهرم بلند شدم اتاق جمع کردم جارو زدم پوشیدم اومدم بیرون گفتم میرم خونم😥 از مامانم خدافظی کردم اما هیچی به خواهرم نگفتم
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
کثیف کاری دیشب شوهرت همون دیشب باید تمیز میکردی...خواهرت از بودنت خسته بوده غر زده که بری
آخه خودشم طلاق گرفته دو ساله دست به هیچ کاری هم نمیزنه پدرمونو در آورده یعنی من حق ندارم چهار روز تو خونه پدریم بمونم 😥 دیشب همه ی کارا رو کردم مهمان هم داشتن شام درست کردم ظرفا رو شستم فقط گاز مونده بود
آخه خودشم طلاق گرفته دو ساله دست به هیچ کاری هم نمیزنه پدرمونو در آورده یعنی من حق ندارم چهار روز تو ...
چی بگم عزیزم کار خواهرت که اشتباهه ولی خواهرت احتمالا حال روحیش خوب نیست...برای پمپ تونستین کاری کنین؟خونه مادرت هم میری کوتاه برو که دلخوری و داستان نشه