بچه ها بخدا من ادعای تمیزی ندارم اما شما بشنوید ببینید من حق میگم یا ناحق
مادر شوهرم حتی اکه مهمون هم داشته باشه خونشو تمیز نمیکنه دو هفته یبار جارو میکشه نمیدونم شایدم بیشتر
برا من خیلی جای تعجب داشت
مثلا ظرفای شامشونو نشستن تا فردااا
لباساشون کف حموم بود
چای میخوردن لیوان قندونو برنمیداشتن تا چایی بعدیشون
اونوقت مورچه های تو قندون رو درمیاوردن با همون قندا چای میخوردن
من حالم بد میشد اینا رو میدیدم
بگذریم خواهر شوهرم زنگ زد گفت واسه چند روز بیا خونمون دلم برات تنگ شده منم رفتم خونشون
اول بگم خیلی خانم خوبیه اما حس میکنم شبیه مادر شوهرمه
مثلا من قبل شام یه دور ظرفا رو شستم چون روشون مورچه نشسته بود گفت چیکار میکنی ابجی بیا غذا بخور ولکن
یا رو کولر اسپیلت جای عن کفتر کبوتر بود
خودش خندید لو داد اونروز در خونرو نبستم رفتم بیرون تا اومدم دیدم کبوترا کل فرش و خونمو ری.. دن
منم گفتم خواهر شستی؟؟؟؟؟؟
گفت نه گذاشتم خشک بشن با جارو برداشتم
منم حالم بد شد ولی چیزی نگفتم
بدبختی اینجاست چون راهشون دوره منو تا سه روز نگه داشته میگه باید پیشم بمونی اما من حالت تهوع دارم همش حس میکنم کبوترا همه جا رو گند کشیدن