شوهر من کلا تحملش بالاست و زیاد دلش برا کسی تنگ نمیشه بر عکس من.
برا یکاری اومدم شهر دیگه حالا اونم دیروز برگشت شهرمون من باید ۱ هفته بمونم اینجا
دیروز گفت من برمیگردم ۲۱م میام اینجا باهم بریم کربلا منم دعوا کردم باهاش گفتم تو
۱۰ روز میخوای بدون زنت تک و تنها چکار کنی اینقدربرات کم اهمیته و فلان بهش گفتم
چرا همچین حرفیو زدی خودت احساس نداری عقل هم نداری فکر کنی مادرت نمیگه هرروز هرروز شوهرشو ول کرده رفته و فلان. گفت باشه و اشتباه کردم و همینجوری گفتم و کارت تموم شد برگرد فردا.
حالا امروز معلوم شد کارم چند روز دیگه هم طول میکشه بهم زنگ زد گفتم بهش میگه ک
ب یکی دیگه وکالت بده کارتو انجام بده تو برگرد گفتم نمیشه گفت مگ تو دیروز سر این
بحث نکردی نمیمونم و فلان بهش گفتم خب الان دیگه مجبورم تو هم چیکارم داری مگه
عصبی شد ک چرا تیکه میندازی حالا میخوام ببینم این آدم دلش تنگ میشه اصلا یا نه چکار کنم؟
(آدمی نیست ک بگم دوستم نداره یا اهل خیانت و اینکاراست فقط شخصیتش اینجوریه)