سلام خانوما من ۶ ساله ازدواج کردم
در طول این ۶ سال در رابطه جنسی با همسرم مشکلاتی داشتم همسرم موقع رابطه از کسای دیگه حرف میزنه و اسمشون رو میاره مثلا میگه کاش خواهر داشتی اونم .... یا مثلا راجب مادرم حرف میزنه... یا مثلا راجب خالم همش سوال میپرسید و بعد دیگه فهمید من شک کردم دیگه نپرسید یا فحش مادر میداد تو رابطه خب تو این ۶ سال خیلی بهش گفتم که من از این موضوع واقعا ناراحتم یا مثلا میگه کاش یه زن دیگم داشتم یا حتی توی رابطه از من میخواد که معذرت میخوام یه چیزیو فرو کنم توش و بارها بهش گفتم که من ناراحتم از این موضوع ولی گوش نکرد... به علاوه اینا همسرم در برابر خانوادش اصلا برام پشتوانه نبوده و خانوادش خیلی در حقم بی انصافی به طوری که حتی اقوام درجه ۲ شون هم بهم بیاحترامی کردن و تحقیرم کردن توی این ۶ سال و من سکوت کردم الان به مرحله ای رسیدم که میگم چرا باید تحمل کنم چرا خودمو حروم کردم؟ رفتم پیش مشاور و بیان کردم پیش هرکی بیان میکنم میگن چطور تونستی تحمل کنی میگن شوهرم مریض جنسیه ولی به خانوادم نگفتم که اسم مادرمو اورده خانوما بیاید بگید چکار کنم؟ درضمن خانوادم میگن که پسر خوبیه منم نمیگم بده از لحاظای دیگه خوبه ولی مگه یه زن از زندگی چی میخواد ب جز اینکه همسرش از لحاظ عاطفی حامیش باشه و از لحاظ جنسی امنیت داشته باشه ؟
بچه هم ندارم خلاصه که بگم که خانواده همسرم یه نقض عضوی همسرمو هم پنهان کردن از اندام جنسی و بعدش که فهمیدم خب خیلی ناراحت شدم گفتم مثلا من اگه یدونه تخمدان داشتم اگه نمیگفتم اینا چطور رفتار میکردن؟
لطفا نظراتتونو بگید مهمه برام دیگه خسته شدم از بس فکر کردم