مهمون داشتن زیادبعد همشونیه عالمه شیرینی اورده بودن بعد اومدبه منم بده یکم داد بعد یه مدل دیگه بود گفت خودت بزار شیرینی یه عالمه بود بعد من ۶تا گذاشتم برگشت با عصبانیت گفت بسه بزار برای مام بمونه درحالی که یه عالمه شیرینی داشت خیلی نارلپاحتم چه جودی بفهمونم ناراحتم طوری که به زبون نیارم شمام بودید ناراحت میشدید؟
اگ متاهلی نه
شما رو نمی‌دونم ولی مامان من توی این موقعیت اگه اینجور حرفی بزنه حتما شوخی میکنه
کاش کلا دیگه برنمیداشتی بعد این حرفش
چی‌‌بگم والا..
من احتمالا ناراحت میشدم اون لحظه. ولی بعدش سعی می‌کردم فراموش کنم ، حداقل بخاطر آرامش خودم.
بعدم بستگی خیلی زیادی به رفتارهای دیگه مادرت داره. بقیه مواقع چطور بوده و هست؟ اگه بقیه مواقع محبت هاش و ... اوکیه و ناراحتت نکرده این یه بارو کلا بیخیال شو. هیچ انسانی کامل نیست دیگه
من مامانم خیلی مهربون و اهل از خودگذشتگیه. اما تا حالا هرکس شیرینی اورده تا حالا بهم نگفته ببر. همونجا باز کرده خوردیم. و من تا بحال حتی فکر نکردم بهش که بخوام واسش ناراحت بشم.
خودش گفته بردار خودشم اینحوری گفته چرا من بودم ناراحت میشدم
شما میخواستی واسه خودت شش تا بزاری؟
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
56 ثانیه پیش
57 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
