من مامانم عاشق پسر عموی بیکارمه ، پسر حوبی ، اما ما به همدیگه نمیخوریم تحصیلات در حد دیپلم و بیکار
فقط از نظر قدی بهم میخوریم
من خودم کادر درمانم چهرم میگن خوسگلم و بانمکم ،پوست عالی و روشن ،موهای خوب و بلند ، همه چی عالی به جز قدم که ۱۴۷ هست
مامانم میگه پسر عموت نگاه به پولش نکن ، ما پوادارش میکنیم ،اما من اون و به چشم برادر میبینم و تمام
یه خواستگار داشتم ، خیلی پسر خوبی بود ، خیلی ، قدش ۱۷۲ اینا میشد یا ۱۷۰ ، مامانم گعت خیلی ازت بلند تر ، بعدم میزنه سرت
دوست دارم برم تو روبیکاش با یه پیج مذهبی درخواست فالو بدم ،بعدش نمیدونم چیکار کنم ، میدونم کاره خزیه ، اما من سر بی زبونیم ، به کسی که عاشقش بودم ، مامانمینا گفت نه و ازدواج کرد
دوست ندارم اینم از دست بره ، چیکار کنم ، نگین با مادرت حرف بزن که فایده نداره